سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیکشنری جرثقیل!

سلام

چند روز پیش یک ایمیل که به منظور کسب اطلاعات فنی برام ارسال شده بود را چندین بار خواندم اما متوجه منظور نویسنده نشدم برای همین پیغام دادم که متوجه منظور شما نشدم لطفا تماس بگیرید.

بعد از اینکه ایشان با من تماس گرفتند و مشکل جرثقیلشون را با کلی مکافات به من منتقل کردند متوجه یک مطلب شدم که قبلا هم با این مشکل مواجه شده بودم ولی به مرتفع کردنش فکر نکرده بودم که این بار یک را حل به نظرم رسید که شاید برای شما هم جالب باشه و بتونید به من کمک کنید.

یکی از مشکلات در صنف جرثقیل برای ایجاد ارتباط مفید، کلمات نابرابر برای اسم گزاشتن روی قطعات و دستگاه هاست. در هر منطقه میتوان اصطلاحاتی برای صدا زدن قطعات پیدا کرد که قبلا هرگز به گوشتان هم نرسیده باشد. و دلیل این ضعف به این بر میگردد که شاید به واقع سخت بتوان برای بعضی از کلمات و اسامی قطعات فنی معادل فارسی پیدا کرد. برای همین مشاهده شده که خیلی از قطعات بنا به نوع شکل یا تشابه به سایر لوازم های یدکی اسم گزاری های متفاوت شده اند.

من سعی کردم برای اینکه این مشکل مرتفع شود و همگی به یک نقطه مشترک برسیم یک فرهنگ لغت برای اصطلاحات در جرثقیل جمع آوری کنم تا عزیزان علاقه مند بتوانند برای ارتباط موثر با واژه های درست و اصطلاحات عمومی مردم بیشتر آشنا شوند.

از عزیزانی که با این روش با اصطلاحاتی آشنا می شوند و کمبودی در لغات و مطالب می بینند تقاضا می شود برای حذف و یا اضافه کردن و یا تصحیح لغات ما را یاری کنند تا بتوانیم با کمک هم به یک فرهنگ لغت جامع در صنف جرثقیل دست پیدا کنیم.

به زودی اصطلاحات گرد آوری شده توسط تیم جرثقیل ایران به انتشار عمومی خواهد رسید.

با تشکر _ مدیر سایت جرثقیل ایران

عدالت


بیاد حاج عباس مرشد زاده

به یاد حاج عباس مرشد زاده

 

الان عصر جمعه 19 اسفند سال 90 ساعت حدود 6 بعد از ظهره . غروبای جمعه همینجوری دلگیره وای به امروز که من دلم از صبح گرفته. تازه از تشییع جنازه حاج عباس مرشدزاده اومدم خونه و دنبال یه بهونه میگشتم تا خودمو سرگرم کنم تا شاید غمی که این چند روز تو دلم افتاده فراموش کنم.حاج عباس پدر یکی از دوستای نزدیک من بود به اسم علی مرشدزاده که متاسفانه توی یه حادثه رانندگی تو جاده سبزوار مشهد دو روز پیش فوت شد و امروز هم مراسم تشییع و دفنش بود.

البته حاجی خدابیامرز توی صنف کاری من یکی از پیش کسوت های پر اسم و آوازه بود که برای مردم خیلی قابل احترام بود.

کمتر کسی رو میشه تو تمام ایران پیدا کرد که تو کار جرثقیل باشه و حاج عباس مرشدزاده رو نشناسه یا اسمش به گوشش آشنا نباشه. بخاطر اخلاق و مرام لوطی منشانه و خاکی بودنش برای همه قابل احترام بود و همه دوسش داشتن تو آدمای دورو برشم همه جور دوست و اشنایی داشت چون اصلا اهل غرور و تکبر نبود. یادمه یه الف بچه بودم و تو یکی از گاراژهای خاوران کار میکردم و حاجی یه کار اورده بود در مغازه ای که من توش شاگردی میکردم وقتی میخاست راجع به کارش برام توضیح بده اول ازمن پرسید اسمت چیه بابا؟ من گفتم کوچیک شما رضا . بهم گفت آقایی رضا جون و بعد شروع کرد برام کارشو توضیح داد موقع رفتن هم بعد از اینکه توی دفتر کارش تموم شد و میخاست بره من سرم گرم کار بود بلند ازم پرسید کاری نداری رضا جون؟ منم با احترام جوابشو دادمو رفت. راستش از اینکه یه ادم با اون اوضاع مالی و ماشین مدل بالا و اون سن وسال اینجوری منو تحویل گرفت کلی ذوق کرده بودم و کارشو به نحو احسنت و در اسرع وقت انجام دادم. خدا رحمتش کنه الان این صحنه ها داره مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد میشه. وقتی اومد دنبال قطعه ای که داده بود برای تعمیر من فوری رفتم جلو و بهش گفتم: سلام حاج آقا و چون دستم کثیف بود مچ دستمو اوردم جلو که دستش کثیف نشه و گفتم ببخشید دستم کثیفه اونم دست کثیفمو گرفت و گفت سلام رضا جون دستی که زحمت میکشه کثیف نیست و اینا همه برکته بابا. همینجوری که به طرف کارگاه ما میرفتیم پرسید: کار مارو به کجا رسوندی؟ منم باذوق گفتم حاضره حاج عباس اقا بی زحمت صندوق ماشینتونو باز کنید تا بزارمش براتون تو ماشین. گفت زحمتت میشه بابا کفتم اختیار دارید حاجی انجام وظیفه میکنیم. گفت صبر کن تا اول برم دفتر حسابشو بدم بعد میام منم گفتم علی آقا نیستن تشریف ببرید دفتر منم الان میام سریع پریدم دو تا چایی ریختم و رفتم بالا و گفتم تا چاییتونو بفرمایید بچه ها قطعه تونو میزارن تو ماشین گفت یه زنگ بزن به علی آقا بپرس چقدر شده تا منم حسابشو بهت بدم منم گفتم علی آقا گفتن اگه حاجی اومد بدین کارشو ببره منم که پرسیدم فاکتور براتون بنویسم گفتن حاج عباس هر وقت هرچی خاست چه من بودم چه نبودم بدین ببره. حاجی همینجوری که داشت چاییشو میخورد گفت علی آقا لطف داره یه زنگ بهش بزن تا یه احوال پرسی باهاش بکنم. همینکه اومدم برم سمت تلفن گفت اول بیا بشین چاییتو بخور بعد و استکان چایی رو داد دستم همینجوری که داشتم چایی میخوردم راجع به اینکه چطور قطعه رو تعمیر کردم چند تا سوال پرسید و منم که سنگ تموم گزاشته بودم تمام مراحل کارو براش گفتم و چون خیلی فنی بود کاملا متوجه شد و بعد از تشکر بهم گفت : قبلا اینجا ندیده بودمت پیش کی کار میکردی بابا؟ منم گفتم من زیاد شمارو دیدم ولی چون ما کوچیکیم دیده نمیشیم حاج آقا. دوباره بهم گفت شما بزرگی رضا جون منم مثل تو کارگرم بابا هیچ فرقی نمیکنه منم گفتم اختیار دارید حاج آقا شما بزرگ مایید و رفتم سراغ تلفن و زنگ زدم به صاحب کارم وقتی گفتم حاج عباس مرشدزاده تشریف آوردن گفت: مگه نگفتم بدین ببره گفتم : ما هم جسارت نکردیم ایشون میخان باهاتون احوالپرسی کنن و گوشیو دادم به حاج عباس بعد از اینکه کلی با هم تعارف تیکه پاره کردن بالاخره حاجی گوشیو داد به من و علی اقا بهم گفت یه فاکتور برا حاجی بنویس و به بچه ها بگو کارو بزارن تو ماشینش منم اطاعت کردم و بعد از اتمام مکالمه از جیبم کلید دخلو در اوردم تا فاکتورو بنویسم تو حین نوشتن فاکتور حاجی هم داشت روی میز پولاشو اماده میکرد ازم پرسید با علی فامیلی؟ گفتم نه حاج آقا گفت پس بچه خوبی هستی که زندگیشو داده دستت پشت بندش پرسید چند تا کارگرید؟ اول متوجه منظورش نشدم بعد یه لحظه دیدم پول فاکتورو گزاشته روش و ظا هرا میخاد انعام بده بی اختیار خندم گرفت و گفتم با خودم 5 نفریم . با شوخی همین که داشت پول جدا میکرد گفت: الکی نگی رضا ورشکستمون کنی پول اظافی ازمون بگیری. نمیدونستم چی باید میگفتم که فوری گفت شوخی کردم بابا بعد 4 تا اسکناس 500 تومنی داد گفت این یکی 500 برا بچه ها این هزاری هم برای خودت . منم حول شدم و گفتم قابل نداره دوباره با خنده گفت انعام که میگیری نگو قابل نداره بگو خدا برکت بده منم گفتم ببخشید خدا بهتون برکت بده بعد با خنده گفت حالا من میگم قابلتو نداره . همینجور که داشتیم از پله میاومدیم پایین بهم گفت هم بچه خوب و مودبی هستی هم زحمت کشی ایشالا همینجوری کار کنی خودت صاحب دکون میشی گوش دادی بابا منم که پشت سرش راه میرفتم گفتم چشم حاج آقا ایشالا زیر سایه شما فوری بهم گفت زیر سایه امام حسین نزدیک ماشینش که شدم در صندوقو زد منم خم شدم تا فطعه رو بزارم گفت سنگینه بزار کمکت کنم سد راهش شدمو گفتم ابدا حاجی را هداره بعد یکی از بچه هارو صدا کردم تا کمکم کنه دوباره بهم گفت اگه میخای سالم بمونی و همیشه کار کنی مواظب خودت باش چیزای سنگینو تنهایی ور ندار اینجوری ده سال دیگه خونه نشین میشی منم گفتم چشم حاج آقا بعد به گرمی باهام دست دادو رفت. وقتی رفتم داخل کارگاه از اینکه با حاجی یه رفاقتی پیدا کرده بودم احساس غرور میکردم و به بچه ها گفتم شناختید کی بود؟ یکی از بچه ها گفت اره من میدونم حاج عباس مرشدزاده بود منم گفتم کلی با هم رفیق شدیم براتون از حاجی انعام گرفتم و با این حرفها کلی برای بقیه بچه ها قیافه گرفتم. هی.... دقیقا تمام صحنه هایی رو که براتون گفتم مثل یه فیلم از جلوی چشمام رد شد.

خدا رحمتش کنه همیشه حرفاش خصوصا به من بوی حرف های پدرانه میداد. بعد از اینکه میخاستم برای خودم مستقل بشم هر وقت گیر میکردم میرفتم پیشش و ازش کمک میگرفتم چه تو مسائل مالی چه تو حل اختلافات حساب و کتابی با دیگرون یا گاهی هم اعتبارم میشد و سفارشمو میکرد تا بهم کار بدن یا از کسی جنس نسیه بیارم. خلاصه هر گیرو گوری داشتم یکی از حلال های مشکلاتم حاجی عباس بود. هر وقتم به حرفش گوش نکردم ضرر کردم خلاصه که خیلی حیف شد که از دستمون رفت.

امروز بعد از مراسم دفنش به یکی از بچه ها که میدونم اونم خیلی قبولش داشت و مثل من خیلی جاها حاج عباس دستشو گرفته بود گفتم یعنی دیگه مثل حاج عباس مرشدزاده پیدا میشه؟ اونم با حسرت گفت تو تمام دنیا تک بود خداییش من از بابام بیشتر دوسش داشتم.

خدا رحمتش کنه و به خونوادش صبر بده خدابیامرز وقتی اینهمه برای دیگران قابل احترام و دوست داشتنی بود حتما صد برابر برای خونوادش دوست داشتنی بوده و الان خیلی دارن زجر میکشن.

این خاطره اولین برخوردای من بود با حاج عباس مرشدزاده که امروز همه ماهارو تنها گذاشت و رفت. کاش به صورتش که به خاب ابدی رفته بود نگاه نمیکردم چون فکر نمیکنم از ذهنم پاک بشه و وقتی یادش میافتم غم عالم میاد تو دلم.

روحش شاد یادش گرامی   لطفا اگر این خاطره منو خوندین برای شادی روح حاج عباس مرشدزاده یه فاتحه بفرستید

رضا عدالت 19/12/1390

هنگام سپیده دم خروس سحری                         دانی که چرا همی کند نوحه گری؟

یعنی که نمودند در آیینه صبح                         از عمر شبی گذشت و تو بی خبری      


مرکز اطلاعات جرثقیل ایران

 

سلام عزیزان

مجموعه جرثقیل ایران با پشتوانه بهره گیری و مشاوره از اساتید و پیشکسوتان صنف جرثقیل در تلاش است به علاقه مندان این رشته مشاوره رایگان در امر خرید و فروش و تامین قطعات جرثقیل بدهد .

لذا با تکیه بر این تفکر وب سایتی را طراحی کردیم تا ضمن ارائه خدمات و محصولات شرکت، در خصوص رفع مشکلات گامی برداریم.

بدیهی است که در این وب سایت همواره کوشیده ایم با ارائه اطلاعاتی در قالب مشاوره های تعمیراتی ، مقالات آموزشی ، تبادل نظر و سوال و جواب عزیزان علاقه مند را به بازار هدف نزدیک کنیم.

دوستان علاقه مند می توانند مطالب مفیدی از برند های جرثقیل ایران مثل تادانو ، کاتو ، یونیک ، کوبلکو ، اطلس ، پالفینگر ، توکیو و سایر برند های موجود در بازار ایران اطلاعات مفیدی کسب کنند.

و در زیر مچموعه هر برند، قطعات جرثقیل نیز در مواردی مثل: پمپ هیدرولیک ، هیدرو موتور، جک هیدرولیک ، دنده گردون ، وینچ ، شیر هیدرولیک ، گیربکس گردون و وینچ ، فشار شکن ، سوپاپ یک طرفه و سایر اقلام ارائه شده و همچونین ضعف ور قطعه برای اقدامات پیشگیرانه به چالش کشیده شده است.

پس میتوانید با مراجعه به ادرس https://www.jarsaghiliran.com ویا تماس با مهندس عدالت با شماره موبایل09125951405 وثابت 02126110321 تماس و مشاوره رایگان دریافت نمایید.